گزارشي از سمينار تئاتر پداگوژي:
از 18 تا 20 آذرماه در دانشگاه تربيت مدرس (دانشكده هنر- گروه كارگرداني) سميناري برگزار شد باعنوان:
«سمينار تئاتر پداگوژي»
Theatre Pedagogy
(تئاتر در تعليم و تربيت)
اين سمينار با همكاري دانشگاه اوسنابروك(Fachhochschule Osnabruck) آلمان و دانشگاه تربيت مدرس تهران و با حضور دو
نفر از اساتيد (پروفسور آندرياس پوپه و خانم نادين گيزه (استاديار) ) و يكي از دانشجويان دانشگاه
اوسنابروك (Niklas) و نيز يكي از فارغالتحصيلان
آن دانشگاه (خانم مهوش فيروز زاده) در تهران برگزار شد. دبير اين سمينار،
دكتر محمدرضا خاكي بود و دكتر مسعود دلخواه نيز ديگر استاد ايراني
برگزاركنندهي سمينار بود. شركتكنندگان سمينار نيز تعدادي نهچندان زياد از اساتيد و دانشجويان دانشكدههاي مختلف تئاتري تهران بودند كه براي نخستين بار در كشور با اينگونه تئاتر آشنا گشتند.

جلسات بعدازظهر سمينار نيز از ساعت 14 تا 16:30 در دو روز نخست به كارگاههاي عملي اختصاص داشت كه روز اول توسط خانم گيزه و روز دوم توسط خانم فيروززاده هدايت ميشدند و كارگاههاي بسيار خوب و آموزندهاي بودند. جلسهي بعدازظهر روز سهشنبه نيز جلسهي جمعبندي بود كه در آن اساتيد و دانشجويان دو دانشگاه در دو نشست مجزا به جمعبندي تبادلات و يافتههاي خود در اين سه روز و نيز امكانات ادامهي همكاري در آينده پرداختند.
اين سمينار به منظور آشنايي مراكز دانشگاهي تئاتر ايران با اين رشته و در ادامهي سفر كوتاه دو تن از اساتيد (دكتر خاكي و دكتر دلخواه) و دو نفر از دانشجويان كارشناسي ارشد كارگرداني تئاتر دانشگاه تربيت مدرس در آبان ماه به آلمان و بازديد و برگزاري سخنراني و كارگاه در دانشگاه اوسنابروك برگزار گرديد.
دربارهي
رشتهي تحصيلي تئاتر- آموزش (به نقل از بروشور دانشگاه اوسنابروك)
انستيتوي تئاتر در تعليم و تربيت مدرسه عالي اوسنابروك رشتهي تحصيلي تمام وقت تئاتر
تعليم و تربيت را تا مرحلهي كارشناسي، در 6 نيمسال در شهر لينگن برگزار
ميكند.
تمركز اين رشتهي تحصيلي به ايجاد توانايي از طريق تئاتر و اجرا در عرصههاي
آموزشي اجتماعي، مدرسهاي، هنري و اقتصادي و همچنين بر ايجاد پايههاي علمي- نظري
و تاريخي آنهاست.
در دورهي كارشناسي بر شكلگيري هويت يك مربي تئاتر تعليم و تربيت كار
ميشود تا وي قادر گردد در محلهاي كار، آموزش و صحنههاي بازي انسانها،
مبتكر و .باني توسعهي اجتماعي باشد
مربي
تئاتر در تعليم و تربيت براي اين منظور برمبناي پژوهشهاي قومشناختي، جامعهشناختي و تاريخي براي صحنهپردازي و بيان نمايش ارتباطات از
روشهاي كارگرداني، دراماتورژي،بازيگري، فعاليت صحنهاي و نيز جست و
جوي واقعيتها از طريق تئاتر استفاده ميكند.
در نگاه
نخست، محتوا و رسانهي واژهي تئاتر تعليم و تربيت(theaterpadagogik) پويشي است در تجربهي كارگاهي بهعنوان عكسالعمل اجتماعي- زيباشناختي.
تاكنون در اين
مركز دانشگاهي 120 نفر در مقطع كارشناسي پاياننامهي خود را ارائه
كردهاند
كه در آيندهي نزديك براي ارتقاي موقعيت آكادمي شهر لينگن، دوره
كارشناسي
ارشد تئاتر تعليم و تربيت در بخشهاي آموزشي، مديريت و هنر- تئاتر طرحريزي خواهدشد.
و اما در اين سمينار از چه سخن گفته شد؟
تئاتر پداگوژي يا تئاتر در تعليم و تربيت، در واقع وسيلهاي است براي روشنگري و با تئاتر تبليغي-تهييجي (propaganda يا Agi-Prop) و سياسي متفاوت است. تئاتر پداگوژي سبكي از تئاتر هنري نيست و كار آن، نشستن بهجاي سبكهاي ديگر نيست. هدف در تئاتر پداگوژي اين است كه از طريق تئاتر و تأثيراتي كه تئاتر ميتواند بگذارد، در زمينههاي مختلف اجتماعي، همهچيز راحتتر و بهتر پيش برود. در واقع استفاده از تئاتر است بهعنوان ابزاري براي كار فرهنگي و توسعهي اجتماعي (مثلاً در آفريقا براي مبارزه با ايدز). تئاتر پداگوژي در درجهي اول يك كار فرهنگي-هنري است و در مرحلهي بعد وظيفهاش كار بر روي شخصيت افراد است تا خود را بشناسند و پرورش دهند و در جامعه نمود پيدا كنند.اين گونه تئاتر، بيشتر تئاتر حركت و بدن است و از آنجايي كه گروه هاي بازيگران همواره افرادي آماتور هستند كه از يك گروه اجتماعي خاص انتخاب شدهاند و حفظ كردن متن براي آنها مشكل است، پس متن را تا حد ممكن كوتاه و ساده ميكنند.
افرادي كه در ايجاد تئاتر تعليم و تربيت در كنار تعليم و تربيت در بازيگري نقش داشتند، عبارتاند از: استانيسلاوسكي، استلا آدلر، ميخائيل چخوف، يوگني واختانگوف و برتولت برشت.
با توجه به هدف اجتماعي كه اين نوع تئاتر براي خود متصور است، پس همواره با گروههاي اجتماعي مختلف در ارتباط است كه اين گروههاي هدف هميشه براساس علاقهي خودشان به كار يا موضوع وارد كار ميشوند.
يك پداگوگ(آموزگار تئاتر تعليم و تربيت) بايد چگونه عمل كند؟
پيش از هرچيز توجه كنيد كه وقتي كسي در رشتهي تئاتر پداگوژي تحصيل ميكند قرار نيست يك كارگردان يا بازيگر يا طراح صحنه شود بلكه قرار است يك پداگوگ يا معلم تئاتر تعليم و تربيت بشود كه البته ازآن جايي كه تنها و مستقل كار ميكند، از بازيگري و كارگرداني و طراحي صحنه و طراحي لباس و ديگر عناصر تئاتر نيز بسيار ميداند و تكنيكهاي مختلف بازي، ساخت ماسك، طراحي لباس، طراحي صحنه و ... را به خوبي ميشناسد. او چمداني از ايدههاي فراوان براي كار با گروههاي مختلف در اختيار دارد و قرار است در رويارويي با گروه هدف مورد نظر نقش معلمي را براي آنها بازي كند كه به آنها در ايجاد تئاتر خودشان كمك كند. اين آموزگاران بايد در درجهي اول خود را پرورش دهند تا به سطحي از آگاهي برسند كه در خود احساس استقلال كنند و توانايي هدايت يك گروه هدف غير تئاتري به سمت ايجاد تئاتر خودشان را پيدا كنند. آنها بايد بازي (منظور بازيگري نيست بلكه بازي در معناي عمومي و كلي آن) را ياد بگيرند تا بتوانند وارد بازي نوجوانان يا جوانان يا زندانيان يا هر يك از گروههاي هدف بشوند و بتوانند كنش و واكنش در آن گروه ايجاد كنند و با استفاده از ديد زيباييشناختي خود به توليد تئاتر بپردازند. آنها بايد همواره متوجه باشند كه قرار نيست با يك فرد كار كنند و قرار است در گروه كار كنند و پداگوژي يك گفتگوي دوجانبه و رابطه برقرار كردن است. يك پداگوگ بايد هدفش، موضوعش و گروهش را بشناسد و بداند كه با آن گروه چه كار ميخواهد بكند؟ بايد از شروع كارش با يك گروه تا پايانش را برنامهريزي كرده و براساس آن كار كند. پشت اين برنامهريزي دانش علمي پداگوگ در زمينهي تئاتر پداگوژي و پداگوژي بهطور عام نشسته است. پداگوگها بعد از هر جلسهي تمرين عملي، جلسات بحث و صحبت با گروه برگزار ميكنند و طي آن جلسات، يادداشتبرداري كرده و عكسالعملهاي شركتكنندگان را بررسي ميكنند. يك پداگوگ بايد همزمان به دو مسأله فكر كند:
1) همواره با يك ديد انتقادي نسبت به خود و برنامه ي خود و گروه نگاه كند.
2) تا حد امكان از طريق زيباييشناسي كار را پيش ببرد.
بر سر راه يك پداگوگ مشكلات زيادي هست كه همواره بايد نسبت به آنها هوشيار باشد. هدف اصلي پداگوگ انسانها هستند؛ نه هنر و تئاتر. در تئاتر پداگوژي، زيباييشناسي هنري در مقام دوم قرار دارد.
از مآخذي كه پداگوگ براي انتخاب موضوع كار در اختيار دارد ميتوان به بيوگرافي شركتكنندگان يا دفتر خاطرات بچهها اشاره كرد. پداگوگ نبايد به اشكال هنري مورد علاقهي خود فكر كند بلكه بايد به گروه فكر كند. پداگوگ نبايد مستبد باشد و بايد قادر باشد كه ايده هاي شخصي خود را كنار گذاشته و با ايدههاي گروه كار كند.
برشت را به ياد بياوريد كه روي سنگ قبرش نوشته شده:
حوزه هاي مختلف تئاتر پداگوژي:
1) تئاتر پداگوژي در مؤسسات آموزش فرهنگي
كار آنها آموزش، برگزاري برنامههاي هفتگي و اجراي نمايش توسط گروه هاي آماتور داوطلب است كه براي اجراي اين نمايشها، در شهر به دنبال مكانهاي خالي از سكنه ميگردند تا با استفاده از آنها بتوانند تصاوير ذهني افراد آماتور را تقويت نمايند.
2) تئاتر پداگوژي در تئاترها،خانههاي تئاتر و تئاترهاي موزيكال
فعاليت تئاتر پداگوژي در تئاترهاي شهر به اين شكل است كه قبل و بعد از اجرا، جلساتي با گروه تماشاگر ميگذارند. قبل از اجرا در ارتباط با نمايشي كه قرار است بر صحنه بيايد، آمادهشان ميكنند و بعد از اجرا به بحث و گفتگو و نتيجهگيري ميپردازند.
3)تئاتر پداگوژي در مدارس
در مدارس به جز كار توليد تئاتر با كمك پداگوگ، توسط بچهها، ممكن است در مورد نمايشنامههايي كه قرار است بچهها ببيند با آنها كار كنند تا با اطلاعات بيشتر به تماشاي آن تئاتر بروند و اين باعث كنجكاوي بچهها و توجه بيشتر آنها در موقع اجرا ميشود. در كنار كار با دانش آموزان، با معلم ها نيز كار ميشود. ميدانيد كه يادگيري تنها از طريق آموزش مستقيم و فهميدن نيست. بلكه گاه از طريق ارتباط است و تجربهي آن، بالاتر از فهم آن است.
4)تئاتر پداگوژي در پيشدبستاني
در كار با كودكان پيشدبستاني، تمركز بر بازي و تغيير شناخت كودكان 5 سال و كمتر نسبت به دنياي اطراف است.
5)تئاتر پداگوژي در حوزههاي اجتماعي
هدف در اين حوزه تنها خودشناسي است. گروههاي هدف در اينجا، خردسالان، نوجوانان، افراد مسنتر، معلولين (براي خودشناسي و نه درمان)، افراد زاغهنشين، بيكاران، مجرمين، مهاجرين و ... هستند. اهميت به اين شاخه از تئاتر پداگوژي،نوعي سياست فرهنگي خاص را ميطلبد؛ زيرا در اينجا افراد ميتوانند خواستهاي خود را در هر زمينهاي به روي صحنه بياورند.
در كار براي بچهها(كه شامل تئاتر عروسكي نيز ميشود) گاهي بزرگسالان به توليد تئاتر براي خردسالان ميپردازند و گاهي مستقيماً با بچهها بازي ميشود. اما هدف نهايي، تئاتر بازي كردن خود بچهها براي بچههاست و ايجاد احساس خودباوري در بچهها نسبت به تئاتر. هدف اصلي از كار تئاتر با بچهها اين است كه آنها خودشان را بشناسند، پرورش دهند، خواستههايشان را بشناسند، در فرم تئاتر به آنها شكل بدهند و آگاهانهتر به مسائل شخصي خود نگاه كنند.يعني درواقع، توسعهي خودآگاهي در بچهها با استفاده از يكسري تمرينات تئاتري.
جوانان و نوجوانان مشكلات فراواني دارند و مهم اين است كه خودشان علت مشكلات را پيدا كنند، آنها را عنوان كنند و بهوسيلهي تئاتر بررسي نمايند و تجربه كنند. دو موضوع خيلي مهم در مورد جوانان كه تئاتر پداگوژي اوسنابروك بر آن تمركز ميكند عبارتند از: تجاوز و عشق ورزيدن.
تئاتر سنيورها (افراد سالمند/50 سال به بالا) نيز به زندگي خود آن افراد و مشكلات آنها ميپردازد.
تئاتر مهاجرين يا پناهندگان هم جزء اين حوزه است كه نوعي تئاتر بينافرهنگي محسوب ميشود.
تئاتر زندانيان هم جزئي از اين حوزه است، اما متأسفانه از عدم ثبات فراواني رنج ميبرد زيرا اين افراد حاضر نيستند به راحتي در برابر ديگران ظاهر شوند و اولين مرحله، ايجاد يك سطح كاري است كه افراد را به هم نزديك كند و سلسله مراتب را در ميان آنها از بين برده، اعتماد به نفس در آنها به وجود آورد و ترس از ايفاي نقش اجتماعي را در آنها از ميان بردارد.
6)تئاتر پداگوژي در حوزههاي پزشكي و درماني
هدف از اين شاخه از تئاتر پداگوژي اين است كه اتاقهاي بيمارستان را به جايي تبديل كنند كه بويي از زندگي در آن به مشام برسد و فرهنگ هم وارد آن شود. البته توجه كنيد كه در اينجا بههيچ وجه از نوعي درمان با تئاتر يا تئاتردرماني حرف نميزنيم. شكلي از اين تئاتر، كار دلقكهايي است كه نقش خوشحالكنندهي بيماران و خصوصاً بچهها را دارند. پداگوگهايي كه ميخواهند در مراكز درماني كار كنند، بايد حتماً يكسري آموزشهاي پزشكي ببينند.
7) تئاتر پداگوژي در اقتصاد (يا تئاتر شركتي)
اين حوزهي تئاتر پداگوژي بسيار جديد استو نقش فرهنگ را در محافل كاري بررسي ميكند. در واقع نوعي استفاده از روشهاي تئاتري براي پژوهش و اجرا و رفع مشكلات در شركتها يا ادارات مختلف است. كار يك پداگوگ اين است كه مسائل جاري در شركت را با تئاتري كه توسط خود كارمندان اجرا ميشود، براي كارمندان روشن كند و در واقع راهي براي گفتگوي آزادتر كارمندان ايجاد ميكند.
8)تئاتر پداگوژي در كليساها / Bibliodrama
هدف از آن، ايجاد يكسري روشها و شرايط براي بهتر اجرا كردن مراسم مذهبي در كليساست. يكي از مشكلات امروز كليساها عدم استقبال جوانان از آنهاست. پس كليسا دنبال روشهايي است كه دوباره جوانان را به آنجا بكشاند. نمايشگاهها، تئاترها يا كنسرتهايي در كليسا برگزار ميكنند تا نه فقط از طريق كلام، كه از طريق زيباييشناسي جوانان را به كليسا بكشانند.
9)تئاتر پداگوژي در مراكز آموزش عالي
در اين حوزه نيز، تئاتر سعي در ايجاد گفتگو و گفتمان ميان مراكز مختلف يك دانشگاه دارد.

دکتر خاکی با اشاره به اهداف برگزاری این سمینار گفت: یکی از فکرهای پیش رو راه اندازی رشتهي پداگوژی در ایران بود و از آنجا که دانشگاه تربيت مدرس در سطح تحصیلات تکمیلی است و دانشگاه اوسنابروک نيز قصد دارد دورهي کارشناسی ارشد خود را راهاندازی کند، این سمینار زمینهای ایجاد ميكند كه دانشگاهها با تجربهي مشترک و بررسی نیازهای یکدیگر با همفکری برنامهاي مشترك تنظيم كنند. البته این امر به شرایط فرهنگی دو کشور و امکانات و نيازهاي دو کشور بازمیگردد.
خود من، حقيقتاً از اين سمينار لذت بردم و آموختم و راهي براي پاسخگويي به چندي از دغدغههاي ذهني هميشگي خودم پيدا كردم.
اول اينكه هميشه در زندگي راه حل تمام مشكلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و ... مملكت را درسطح كلان و طولاني مدت، بالا بردن سطح فرهنگ و شعور فردي تك تك افراد اجتماع ديدهام و حالا چه چيز بهتر و قدرتمندتر و مرتبط تر با رشته ي تخصصي من، جز تئاتر پداگوژي؟؟
از صميم قلب اميدوارم كه تلاشهاي اساتيد براي راه اندازي اين رشته به بار بنشيند و من هم به سهم خودم در گسترش اين رشته تلاش خواهم كرد.
پ.ن : به نظرم يكي از خوانندگان وبلاگ تذكر درستي داد در مورد ترجمهي Theatre Pedagogy كه در ابتداي مطلب، «تئاتر در تعليم و تربيت» آمده. سؤال رامين بسيار به جاست. به نظر من هم اين تركيب معادل theatre pedagogy نيست اما همين اصطلاح رو به كار بردم، چون روي پوستر سمينار نوشته شده بود. در واقع بايد گفت تعليم و تربيت از طريق تئاتر». ممنونم كه يادآوري كردي.
پ.ن.2 : در گفتوگويي با دكتر خاكي فهميدم كه اصطلاح «تئاتر در تعليم و تربيت» در برگردان Theatre Pedagogy درستتر از «تعليم و تربيت از طريق تئاتر» است. چون وقتي اصطلاح دوم را بهكار ميبريم انگار كه بخواهيم بگوييم تمام جنبهإهاي تعيليم و تربيت، از طريق تئاتر قابل دستيابي است، كه اينطور نيست. تئاتر پداگوژي در واقع امكان استفاده از تئاتر به عنوان يكي از وسايل در جنبههايي از كارهاي تعليم و تربيتي است پس همان اصطلاح «تئاتر در تعليم و تربيت» درستتر است.
