اینم از امتیازبندی آخرین فیلمایی که دیدم:
راستي، بگم كه فيلماي ستارهدار به نسبت تعداد ستارههاشون ارزش ديدن دارن و فيلماي پيتحلبيدار به نسبت تعداد پيتحلبيهاشون ارزش ديدن ندارن! دوباره ميگم، اينا همه نظراي شخصي منه و هركسي ممكنه نظراي متفاوتي داشته باشه و بخواد نظر منو نقد كنه. البته که استقبال ميكنم.

اول ایرانیا:
ميم مثل مادر(رسول ملاقلي پور): ۴ پیت حلبی
تنها بهخاطر بازی خوب گلشیفته فراهانی و جمشید هاشمپور نتونستیم به این فیلم ۵ تا پیت حلبی بدیم. وگرنه فیلمنامه و کارگردانی و بازیگری و تدوین و تقریباً همه چیز این فیلم شایستهی پنج پیت حلبی بود که متأسفانه از دستش داد. امین عظیمی هم نقد نسبتاً خوبي دربارهی این فیلم داره. راستی سحر دولتشاهی هم تو این فیلم تلاش زیادی کرده بود برای ارائهی یک چهرهی متفاوت!! پیش از این با دیدن «نسل سوخته» و «قارچ سمی» با تجربهگری در روایت تو فیلم اول و تجربهگری در فیلمبرداری و تدوین تو فیلم دوم، به سینمای ملاقلیپور علاقهمند شده بودم ولی دیدین این فیلم، اونم درست دو روز بعد از دیدن فیلم خیلی ضعیف «کمکم کن» ملاقلیپور، دیدگاه منو نسبت به این کارگردان عوض کرد و حالا دیگه اون دوتا فیلمو استثنا میدونم ...
تقاطع (ابوالحسن داوودی) : 4 ستاره
فيلم خوبي بود. خیلی عجیب بود که صحنهي تصادف توی یه فیلم ایرانی اینقدر خوب دراومده بود. كارگردان توي شكل روايتش موفق بود و به نظر من تو هر چيزي اندازه رو نگه داشته بود. مجید مظفری هم اینجا برعکس بیشتر فیلما بازی خوبی داشت. به قول مینا، شاید چون نقشش اینقدر کوتاه بود! شاید تنها ایرادی که بود، اینکه اگه موضوع فيلم رو معضلات اجتماعي بگيريم، زيادي كلي بود و اون قدر به چيزاي مختلف خواسته بود بپردازه كه تمركز موضوعي خودشو كاملاً از دست مي داد. ميشه از فيلم تصادف بهعنوان يه فيلم با همچين فرم روايي نام برد كه برعكس اين فيلم تمركز موضوعي خيلي قوي داشت و همهي داستانكها كه اجزاي فيلمو تشكيل ميدادن، ذهنو با قدرت تمام به سمت تبعيضات نژادي و ... همگرا ميكردن.
گرگ و ميش(قاسم جعفری): ۱ پيت حلبي
بهقول مینا، جسارت كارگردان در استفاده از دو چهرهي جديد به عنوان دو بازيگر نقش اصلي فيلم تحسين برانگيز بود. بازيگر اصلي (روناک یوسفی) رو دوست داشتم. فيلمبرداري خوب از مناظر خيلي قشنگ هم زياد داشت. به پيروز ارجمند هم تبريك ميگم، چون فكر نمي كنم كسي بتونه يه همچين آشِ درهمجوشي رو بهعنوان موسيقي يك فيلم ارائه بده. موسيقي فيلم افتضاح بود و حتي آزارنده و جاهايي آدمو به خنده ميانداخت. اين قضيه در كنار اينكه خيلي از تبليغات فيلم بههمراه بردن نام بنيامين بهعنوان خوانندهي فيلم انجام شده بود، باز جالبتر ميشه. حتي بنيامين عامهپسند، در همون حد عامهپسنديش هم به چشم نمياومد. اما فيلم اونقدر اشكالات فيلمنامهاي و ساختاري داشت كه ... راستي اون صحنه هايي كه پسر ماشينشو نگه داشت و با يه تدوين سريع ديديم كه اينور و اون ور پريد!!!!! بهمعني مصرف مواد مخدر بود و به تقليد از فيلم Requiem for a dream ؟
چند تا فيلم هم تو اون تعطيلات اجباري براي بار دوم با خانواده ديديم، شايد كه اين همه تعطيلي بگذره! به اونام امتياز مي دم:
مكس (سامان مقدم) : ۳ ستاره
گيلانه (رخشان بني اعتماد) : ۳ ستاره
كافه ترانزيت (كامبوزيا پرتوي) : ۴ ستاره
كمكم كن (رسول ملاقلي پور) : ۳ پيت حلبي
یک تکه نان (کمال تبریزی) : ۳ ستاره
و فيلماي خارجي:
Terminal (استيون اسپيلبرگ) : ۱ ستاره
اين يه ستاره رو هم به خاطر بازي خوب تام هنكس و قابليت سرگرمكنندگي فيلم ميدم. وگرنه با يه فيلم كاملاً هاليوودي سر و كار داشتيم پر از شعارهاي ضد آمريكايي يا آمريكايي!!! (خيلي وقتا شعار ضد آمريكايي دادن يعني تبليغ براي آمريكا و يا برعكس. اين بستگي زيادي به مخاطب هم داره! چقدر تبليغات ايدئولوژيك تو فيلما كار عجيب و غريبي شده!) راستي من يه فيلم قديمي دوبله شده تو تلويزيون ديده بودم كه ماجراش يه جورايي همين بود و بسيار هم خوب و قوي بود و يك سري ضعفهاي فيلمنامه اي اين فيلمو نداشت. راستي اين فيلم بازسازي اون نيست؟
Birth (جاناتان گليزر) : ۳ ستاره
نيكول كيدمن به نظر من بازيگر قدرتمنديه. كسي كه تو نقشاي متفاوت حقيقتاً شخصيتاي متفاوت به ما ارائه ميده. حتي شخصيتهاي كاملاً متضاد. زن قدرتمند، زن ضعيف، امروزي، شورشی، آوانگارد، سنتي، ..... فيلمبرداري و صحنه پردازي فيلم رو هم خيلي دوست داشتم. ولي ماجرا رو يه جور بازي با تماشاگر با مخفي كردن يه سري اطلاعات ديدم.
Bee Season (دیوید سیگال) : ۲ ستاره
این فیلمو از تلویزیون دیدم دوبله شده و مسلماْ با سانسور و با اسم «اسرار حروف». به نظر من اسم «اسرار حروف»، انتظار آدمو از فیلم تغییر میداد نسبت به انتظاری که آدم از فیلم با اسم اصلیش داره. (اسمی که به معنی دوره ی مسابقات هجی کردن کلمات در آمریکاست (چیزی که تو خود فیلم هم کاملاْ مشخص میشه) به نظر من با این اسم جدید آدم دنبال چیزای خاصی تو فیلم میگرده و بعد حس میکنه که فیلم تو بیان اونا ضعیف بوده! درحالی که بنابه اسم اصلی فیلم، فیلم می خواد از یه سری مسابقات بچهها تو آمریکا حرف بزنه و با این بهانه به زندگی یک خانوادهی آمریکایی بپردازه که .... . اما با اسم جدیدش بیشتر به تز دکترای پدر و نظریات فرقههایی مثل حروفیه و ... توجه میکنیم و دنبال عمیق شدن در اونهاییم. ژولیت بینوش خوب بود طبق معمول به جز تغییر ناگهانیش که نمی دونم به خاطر سانسور بود یا نه. ریچارد گر هم که عمراْ پدر مستبد بودن به قیافش نمیاومد!!! دوست دارم اصل فیلم رو دوباره ببینم و نظر بدم.
Reqiem for a Dream (دارن آرونوفسکی) : ۴ ستاره
فیلم قوی و تأثیرگذاری بود. صحنههای تدوین موازی آخرش هم، خیلی آزارنده اما درعین حال قدرتمند بودن. بازیها هم خیلی خوب بود و همه چیز خیلی خوب بود. اگه بخوام درموردش بنویسم باید یک نوشتهی حسابی و کامل بنویسم ولی حالشو الان ندارم.
