جوجه رانت خوارهای تئاتری و این محیط کثافت کاری!
تو سال گذشته، یکی بهم گفته بود که کار برای اجرا آماده نداری؟ بیا اسم کارگردانی مشترک روش میذاریم و میدیم برای جشنواره دانشجویی. من گفته بودم بابا مهلتش که هزار ساله تموم شده. اون خندیده بود و گفته بود: بابا ایرج محرمی (دبیر جشنواره) رفیقمه! گفته اگه کار داری فقط به بازبینی برسون. یه بازبینی صوری میشه و ...
خُب! البته از پارتیبازی و رانتخواری در حوزهی کاری کذایی خودمون خیلی شنیده بودیم! اما به چشم چندان ندیده بودیم!
این مورد رو هم هرچند نمیدونم واقعاً راست میگفت یا دروغ! اما به حساب خود بزرگبینی و لافزنی طرف گذاشتم و از قضیه گذشتم.
اما حالا، تالار مولوی که معرف حضورتون هست! نمیدونم مدیر فعلیش (جناب آقای مُکاری) هم معرف حضورتون هست یا نه! اما امیدوارم که سر و کارتون بهش نیفته ...
اینم عکس آقای مُکاری محض سنتشکنی!
پیش از عید بود به نظرم، تالار مولوی فراخوان برگزاری یه جشنواره نمایشنامهخوانی از متون ایرانی رو داده بود و ما (من و مینا) هم دویدیم و دو تا از متنهای مقصود رو با اطلاع و اجازهی خودش دادیم. مدتی گذشت و خبری نشد و فهمیدیم با کسانی که متنهایشان قبول شده، تماس گرفتهاند و اعلام کردهاند. از این قبول نشدن کلی حالمون گرفته شد و گذشت و گذشت و اصلاً چیزی به نام نمایشنامهخوانی مولوی فراموشمان شده بود که پنجشنبهی گذشته یهو موبایل من زنگ زد و گفتند: از تالار مولوی تماس میگیریم. شما پنجشنبهی آینده ساعت ۲:۲۰ دقیقه، بازبینی دارین. من هاجوواج مونده بودم و پرسیدم: بازبینیِ چی؟ گفتند نمایشنامهخوانی ... گفتم پس چرا اونموقع که نتایج بازخوانی رو اعلام کردین و به همه زنگ زدین، به من زنگ نزدین؟ گفتن بچهها اونموقع شمارهی شما رو گم کرده بودن. گفتم پس حالا از کجا اوردین؟ گفت: حالا دوباره گشتن و پیدا کردن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این حرفا یعنی چی آخه؟؟؟؟؟
گذشت و از طریق یکی از خالهزنکهای بزرگ عالم تئاتر مطلع شدیم که برنامه از این قرار بوده که تعداد متون رسیده زیاد بوده و در نتیجه بدون خواندن، با کسانی که متن داده بودند و اسمشان هم بهنظر آشنا میاومده برای دستاندرکاران اونجا، تماس گرفتن که بیاین بازبینی. اما وقتی بازبینی رفتن، خیلی از متنا کلی مشکلدار بودن و خلاصه مجبور شدن دوباره یه عده دیگه رو با خوندن متنا (یا شایدم با شیر یا خط انداختن خبر کنند!!!) و توجه کنید که چه دلیل مضحکی هم میآوردند!!!
حالا بگذریم از همهی این کثافتکاریها و رانتخواریها که منابع نقلشون دست دوم و غیرقابل اعتماد بودن!
از طریق خانم ایکس مطلع شدیم که ایشون قراره همون متنی رو که مینا برای نمایشنامهخونی فرستاده بود و خبری در موردش نشده بود (نمیگم قبول نشده بود، به علت همون ماجراهایی که تعریف کردم) برای این نمایشنامهخوانی بازبینی بره!!!!! چطور؟ هیچی آقای ایگرگ، از دستاندرکاران این جشنواره به خانم ایکس گفته متن نداری برای جشنواره؟ خانم ایکس هم گفته چرا ولی ردش کردین یکی دیگه فرستاده بوده و خلاصه خانم ایکس داره کار میکنه برای بازبینی رفتن اون متن تو اون جشنواره .....!!!!
حالا اینا که کوچکترین ماجراهای موجود بود تو این زمینه! تعمیمش بدین و فکر کنین به اینکه تمام حرفهایی رو هم که پیش از این شنیدیم و شاخ درآوردیم و گفتیم مزخرفاته و تازه کلی حرفا که دیگه اونقدر بالابالاها بود که به گوش ما نرسید، همه و همه رو باید که باور کنیم!
پانوشت: میبخشید که از حوزهی ادب خارج میشم . ولی گُه بگیرن این مملکت و تئاترشو مناسبات تئاتریشو جشنوارههاشو ... . کاشکی زودتر از این محیط کثافت خارج بشم.
