امروز بعد از مدت‌ها، با مینا رفتیم تئاتر:

«همسایه‌ها»، نوشته‌ی نمایشنامه نویس انگلیسی‌ جیمز ساندرز (۲۰۰۴-۱۹۲۵) ، به ترجمه و کارگردانی داود دانشور (گروه سینما- تئاتر آئین که جزئی از موسسه فرهنگی- هنری سیم آیین است) با بازی دیدار رزاقی و پرویز فلاحی‌پور. 

راستش ما همیشه داود دانشور رو یه کارگردان خوب می‌دونیم. نمی‌دونم چرا. باز مینا اجرای «داستان‌هایی از آمریکای لاتین» رو ازش دیده و دوس داشته یا مقصود «پیر سگ خرفت» رو دیده و دوست داشته. ولی من فقط «آنوا» رو دیده بودم و دوست هم نداشتم!!!! ولی برام درس عبرت نشده بود!!! نمی‌دونم، شایدم چون نوع اجرای «آنوا» رو یه‌جور تجربه‌گرایی برای اجرای یک نمایشنامه‌ی به‌قولی مابعد استعماری آفریقایی تلقی کردم و تجربه‌گرایی هم ارزشمنده از نظر من. اما این‌دفعه، با انتظار دیدن یه کار خیلی خوب رفته بودم تالار چهارسو.

با کلی شوق، بعد از مدت‌ها تئاتر نرفتن، گفتیم این کار رو بریم که یه‌وقت «گفتگو با تروریست‌ها» یا «مسیو ابراهیم و ...» تو ذوقمون نزنن!!! (البته شایدم اون کارا خوب باشن! نمی‌دونم. این قضاوت دورادور، با استفاده از حدسیات و تاحدی هم شنیده‌هاست!) ولی هنوز ۲۰ دقیقه از کار نگذشته بود که پا شدیم و اومدیم بیرون!!!

نمی‌دونم! شاید کم‌تحمل شدیم!!! ولی به‌نظر من بد بود کار. هیچ‌گونه رابطه‌ی انسانی (حتی از نوع رابطه‌ی سرد یا امتناع مدام) بین دو شخصیت کار وجود نداشت و در واقع هر کدوم حرکت می‌کردن و حرفاشونو می‌گفتن! حتی شاید بدون وجود اون یکی هم می‌تونستن تموم اون کارا رو رو صحنه انجام بدن!!!!! ضمن این‌که ترجمه‌ی متن هم خوب نبود به‌نظرم. چون کل کار رو ندیدم بیشتر از این خودمو مجاز نمی‌دونم که نظر بدم!

اما احترام من برای این گروه تئاتری هنوز سر جاشه. چه به‌خاطر کارای خوب قبلی‌شون (که من ندیدمشون، ولی تعریفشو شنیدم  از کسایی که قبولشون دارم) چه به‌خاطر کار گروهی مدت‌دارشون (توی این کار هم مثل بیشتر کاراشون، آقای براهیمی هم همکاری کرده بود و اسمش ذیل گروه کارگردانی اومده بود.)  و چه برای کتاب‌های مفید و لازمی که در زمینه‌ی تئاتر ترجمه کردن. و چه به‌خاطر معرفی نمایشنامه‌نویس‌های جدید. مثلاً همین جیمز ساندرز، بعد از خوندن بروشور کار، کلی برام جالب شد و اومدم اینجا تو اینترنت دنبالش می‌گردم.