اندر حکایت اجسام جیز!

امروز با مژگان رفتهبودیم فیلم «تقاطع»، ساختهی جناب آقای ابوالحسن داوودی. فیلم، فیلمِ خوب و چهبسا خیلی خوبی بود اما نکتهای که در طول تماشای فیلم وحتی پس از خروج از سینما، یعنی تا همین الان منو به خودش مشغول کرده، نکتهایه سوای کیفیت فیلم، نکتهای بس غامض و ظریف!
نکته:
آقا به نظر شما، دستاندرکاران هنرهای تصویریِ مملکت ما بالاخره کِی به این نکته پی خواهند برد که وقتی غذایی روی اجاقه و به دلیل اهمال آشپز در حال سر رفتن یا جزغاله شدنه، عاقلانهترین کار پس از رؤیت دستهگل مزبور، اینه که در وهلهی اول زیر اجاقو خاموش کنیم و در مرحلهی بعد، با ادواتی نظیر دستگیره، اقدام به برداشتن ظرف از روی آتیش کنیم؟!! واقعاً به نظر شما درک این نکته توسط دستاندرکاران ساخت فیلمها و سریالهای کشور عزیز اسلامیمون، مستلزم صرف چه مدت زمانیه؟!!
در «تقاطع» هم صحنهای وجود داشت که غذای روی گاز میسوخت؛ دقیقتر بخوام بگم، آقای بیژن امکانیان، در اثر مشغلهی ذهنی فراوان، سه عدد نیمروی نازنینو جزغاله میکرد؛ بعد که گند کار درمیاومد و طرف دوزاریش میافتاد، مثل هزاران نمونهی مشابه دیگه، هجوم میبرد طرف ماهیتابه که دستخالی از روی گاز بلندش کنه که خوب طبعاً موفق نمیشد و باز مثل هزاران نمونهی مشابه دیگه، ماهیتابه و محتویاتش نقش زمین میشد!
به محض اینکه دوربین، صحنهای از نیمروهای درحال جزغاله شدنو نشون داد، بنده با حدس ادامهی ماجرا، در دلم دست به دعا برداشتم که: بیژن جون! تو رو به خدا دستگیره یادت نره!! که خوب، طبق معمول صدای ما به عرش اعلی نرسید!
تا اونجا که من یادم میاد، پایان صحنههای سوختوسوز اینچنینی همیشه در آثار تصویری وطنی، یک چیز بوده: همون واقعهی فوقالذکرِ سوختن دست آشپز و واژگونی رحمت الهی! پس بهتره به جای عبارت " هزاران نمونهی مشابه"، بگیم: چنان که افتد و دانی!!
ولی واقعاً چقدر ممکنه اتفاق بیفته که به علت حواسپرتی، داغی ظرف رو بالکل فراموش کنیم؟! اونم وقتی که سروشکل غذایی که در حال سر رفتن یا سوختنه، از هشت فرسخی داد میزنه که چه میزان جیزه!! نمیگم محاله اما وقوعش به نظر من یکی که بسیار نادره. حتی اگر هم به نظر بعضی هموطنان عزیز کارگردان و فیلمنامهنویسمون ، این عکسالعمل بسیار هم بهجا ومنطقی بیاد، شایسته است بهعلت کثرت استعمال و کلیشهای شدن، ازش چشمپوشی کنن.
خلاصه که: آقای داوودی! از شما و این تقاطعتون بعید بود!!